Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «الف»
2024-05-08@22:02:54 GMT

فروش مو برای‌ گذران زندگی!

تاریخ انتشار: ۱ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۹۶۰۳۸۷

فروش مو برای‌ گذران زندگی!

در ادامه گزارش ۳۰ آذر روزنامه خراسان آمده است: موها را با کمی فاصله از پشت سر محکم می‌بندد، بسته دستمال کاغذی را سمت پریا کوچولو می‌گیرد و این بار با لحنی محکم و خالی از احساس می‌گوید: «اگه بازم گریه کنی موهاتو نمی‌خرم، اون وقت دیگه نمی‌تونی تبلت بخری» پریا هشت ساله است، جثه اش آن قدر کوچک است که در انبوه موهای طلایی اش گم شده، از ابتدای نشستن روی چهارپایه با پاهای کوچکش ضرب عصبی گرفته و با شنیدن جمله آخر یک باره می‌زند زیر گریه.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مادر دیگر طاقتش طاق شده، شانه های دخترک را چنگ می زند و نگاه تندی به او می‌کند و به آرایشگر می‌گوید:« نه! دیگه گریه نمی‌کنه، شما کوتاه کن!» و جا را برای آرایشگر باز می‌کند.

پریا دستمال کاغذی را می‌گیرد، اشک هایش را پاک می‌کند، برای آخرین بار با دست های کوچکش موج های بی قرار طلایی را نوازش می‌کند، دست ها را زیر پیش بند می‌برد، چشم ها را محکم می‌بندد و نفس را حبس می‌کند...  و بعد صدای قِرچ قِرچ جنون آمیز قیچی است که بر سکوت غم انگیز سالن زخمه می‌زند. داغی اشک، گونه های پریا را آتش می‌زند. مادر به موزاییک های کف سالن زل زده، در فکر است که امشب به جای بافتن موج های طلایی و خواندن قصه چهل گیس، چه کند تا دخترک خوابش ببرد...

بعد از ۴ ماه، افسرده شده ام

پریا و مادرش رفتند تا با دو میلیونی که بابت فروش موها گرفتند، تبلت کارکرده ای بخرند. سودابه پکر است، برای خودش و من چای می‌ریزد، می‌گوید:« در چهار ماهی که خرید مو را شروع کرده ام، آن قدر فقر و درماندگی مشتری هایم را دیده ام و آن  قدر اشک های دخترهای نوجوان و جوان را روی همین چهارپایه پاک کرده ام که احساس افسردگی می‌کنم. خرید موهای بلند و پرپشت و بعد هم فروش آن به آرایشگرانی که با اکستنشن آن ها را به موهای مشتریان پا به مدشان می‌چسبانند تا مویشان برای مدتی پرپشت و بلند باشد، سود خوبی دارد اما به این چیزهای ناگواری که باید ببینی نمی‌ارزد.»

دختری ١٠ ساله نیز موهایش را فروخت تا گوشی تلفن همراه بخرد. زن ۵٠ ساله موهایش را فروخت تا بخشی از خرج داروهای شوهری را بدهد که حین کارگری از طبقه سوم ساختمان پرت شد و فلج ماند، مشتری دیگر ٢١ ساله بود که موهایش را فروخت برای پرداخت قسط جهیزیه خواهر عقد کرده اش، دختر ١۵ ساله موهایش را فروخت تا مخارج ثبت نام در دبیرستان را بدهد، این ها تنها چند نمونه از مشتری های سودابه در دو سه ماه اخیر بوده اند.

 می گوید:« اوایل با دیدن گرفتاری مشتری هایم، موهایشان را گران تر از آن چه قیمت داشت می‌خریدم اما ماجرا تمامی نداشت، بیش از ۸۰ درصد مشتری هایم از حاشیه شهر یا نقاط محروم مشهد می‌آیند و آن قدر فقیر هستند که گاه چون نتوانسته اند برای رسیدگی به موهایشان هزینه کنند، موهای آسیب دیده و کم پشتی دارند که قابل استفاده نیست.»

مردی که می‌خواست موهای زنش را بفروشد

سودابه ماجرای مردی را تعریف می‌کند که یک هفته تمام پیگیر فروش موهای همسرش بود، می‌گوید:« به او گفته بودم موی ۵٠ سانت زنش را اگر سالم و پرپشت باشد، ۴٠٠ هزار تومان می‌خرم. شغلش جمع آوری ضایعات بود، هر روز زنگ می‌زد و پیام می‌داد. خلاصه یک روز به خانه شان در بولوار طبرسی شمالی رفتم، با شوق فراوان و خنده کنان در را باز کرد، حیاط ویرانه ای نمایان شد، داخل اتاق کوچکی زن نحیفی نشسته بود و لام تا کام حرف نمی‌زد، موهایش آن قدر کم پشت و بی جان بود که حدس زدم به طاسی مبتلا باشد. نمی‌دانید وقتی گفتم موها قابل خریداری نیست، چه حالی شدند.»اما همه فروشنده های مو فقط به خاطر نیاز مالی این کار را نمی‌کنند برخی از آن ها دلایل دیگری مثل تنوع و ... را عنوان می‌کنند.

کوتاهی مو برای تنوع، فروش برای دریافت خدمات آرایشی

پس از ملاقات با سودابه، سری به  آگهی های خرید و فروش مو در دیوار می‌زنم. با چندین شماره تماس می‌گیرم. خانم آرایشگری می‌گوید:« ۹۰ درصد مشتری هایم برای نیاز مالی موهایشان را می‌فروشند و می‌گویند هرچقدر دلت می‌خواهد کوتاه کن، فقط پول بیشتری بده.» خانم ۴۰ ساله ای آگهی فروش مو گذاشته و می‌گوید:« موهای دخترم را کوتاه کرده ام، می‌خواهم با پول فروش آن برای خودش چیزی بخرم.» آگهی دیگر را خانم ۳۰ ساله ای جواب می‌دهد: «نیاز مالی ندارم، از موی بلند و رسیدگی به آن خسته شده ام. آن ها را کوتاه کردم و آرایشگرم گفت پول خوبی بابتش می‌دهند.» خریدار دیگری در اینستاگرام می‌گوید:« به ندرت پیش آمده کسی به خاطر فقر موهایش را به من بفروشد، بیشتر مشتری ها دنبال تنوع هستند یا می‌خواهند با همان پولی که از فروش مو می‌گیرند، در آرایشگاه خدمات دیگری دریافت کنند.»

آگهی برای فروش موی مادر ۶٠ ساله

یکی از آگهی های فروش مو را خانمی حدودا ۳۵ ساله گذاشته، می‌خواهد موهای مادرش را بفروشد. در فضای سبز کوچکی انتهای بولوار توس قرار ملاقات می‌گذاریم. معصومه می‌گوید مادرش که مامان گلی صدایش می‌زنند، حدودا ۶۰ سال دارد و تنها درآمدش یارانه خودش، پسرش و عروسش است که حتی کفاف داروهای دیابت و فشار خونش را نمی‌دهد، چه برسد به آمپول های دو میلیون تومانی زانوهایش که باید دوره ای تزریق شوند تا بتواند راه برود و از سر نداری، ترجیح داده بی خیال راه رفتن شود.

مامان گلی، زن زحمتکشی بوده. ۱۷ سال پیش شوهرش بدون آن که او را طلاق دهد، تجدید فراش می کند و برای همیشه خانواده اش را ترک می‌کند. کسی از او خبر ندارد. مامان گلی هم برای امرار معاش از کله پزی ها، سیرابی و شیردان و... می‌گرفت، در خانه پاک می‌کرد و زندگی خودش را به هر سختی که بود می‌گذراند اما این اواخر زانوها و کمرش رفیق نیمه راه شده اند و خانه نشین شده است.

 معصومه می‌گوید: «خودم موهای مامان گلی را کوتاه کردم، موهایی که به یاد مادر و مادربزرگش هرگز کوتاه نمی‌کرد، دو دسته شان می‌کرد و دو طرف صورتش می‌بافت. همیشه می گفت این ها را کوتاه نمی‌کنم تا بمیرم و بعد شما کوتاه کنید و یادگاری از من نگه دارید. اما نشد، روزگار مجال نداد.»

٣٠٠ هزار تومان به شرط تراشیدن سر

بعد از چند هفته از کوتاه کردن موهای مامان گلی، هیچ کس آن ها را نخریده. می‌گویند نهایت ۱۵۰ هزار تومان، اما معصومه می‌گوید لااقل ۲۰۰ هزار تومان بدهید تا بدهی اش را به دکتر دیابتش تسویه کنیم. می‌گوید:« می‌خواستم موهای خودم را هم بفروشم. یک آرایشگر گفت اگر موهایت را با ماشین اصلاح از ته بزنم، ۳۰۰ هزار تومان می‌دهم. آن شب خوابم نبرد، بین داروهای مامان گلی و ترسیدن دخترهای کوچکم از سر طاس مادرشان مانده بودم. هر چه فکر کردم نتوانستم قبول کنم.»

معصومه هم رفت. تصویری که برای آخرین بار در سالن سودابه دیده بودم باز هم جلوی چشمانم می‌آید، پریا با چشم های بسته روی چهارپایه نشسته بود، سودابه قیچی را نزدیک برد، چند لحظه بعد یک دسته موی طلایی افتاد روی سرامیک سفید آرایشگاه.

منبع: الف

کلیدواژه: مشتری هایم هزار تومان مامان گلی مشتری ها فروش مو آن قدر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۹۶۰۳۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

زلف بر دیوار | بازار داغ گیس فروشی

به گزارش همشهری آنلاین، در فیلم «مسخره باز» همایون غنی‌زاده هم تمام ماجرا بر سر «مو» است؛ یک تار مو، سیبیل، موی بلند، موی خوش‌رنگ، موی مقاوم، شستن کله و یک سلمانی کوچک با سه صندلی. جایی که شاپور، شاگرد کاظم خان دور از چشم او موی مشتریان را بعد از کوتاهی نگه می‌دارد و می‌فروشد. داستان خرید و فروش مو نه فقط در فیلم‌ها که در زندگی خیلی از زنان اتفاق افتاده و یک داستان واقعی است.

آنجا که یخچال و ماشین و لوازم دست‌دوم آگهی می‌کنند، گیس‌های بافته‌شده مو را هم می‌توان پیدا کرد که با پیشنهاد قیمت یا با قیمت‌های توافقی، دنبال مشتری هستند. برخی هم آگهی می‌دهند که خریدار موی طبیعی‌اند و بالاترین قیمت را برای موهای کوتاه شده‌ پرداخت می‌کنند.

بیشتر بخوانید: تبلیغات دروغین و اعتماد بیجا | چرا نباید هر چیزی را در فضای مجازی باور کنیم؟

خرید و فروش موی طبیعی این روزها رونق زیادی پیدا کرده و تعداد کسانی که مایل به فروختن موهای خود هستند افزایش پیدا کرده تا از گیسوهایشان کلاه گیس‌های رنگارنگ درست شود. کافی است سری به مغازه‌های خیابان منوچهری بزنید تا ببینید که گیسوها دسته‌دسته، شاخه‌شاخه یا از سقف آویزانند یا کنج دیوار، سیر و پر نشسته‌اند به تماشا. به تماشای کسی که بیاید دستی بر آنها بکشد، تکان شان دهد و شاید همین‌جا، در همان مغازه شلوغ، با چند اسکناس، سرنوشت‌شان به سرنوشت دیگری گره بخورد.

شاخه‌شاخه، دسته‌دسته مو، با هر باز و بسته‌شدن در، در هم غوطه می‌خورند، رنگ به رنگ. مشکی پرکلاغی، زیتونی، طلایی و قهوه‌ای روشن و تیره با یک کش سیاه، از هم جدا شده‌اند. سقف، پشت همین دسته‌های مو پنهان شده، دسته‌های مو که هرکدام قصه‌ای دارند، قصه دختربچه‌ها و زنان جوان، با موهای بلند خرمایی و طلایی که به وقت رفتن، یا چشمان شان از اشکی که در آن جوش خورده، برق می‌زند یا به خنده‌ای، کش آمده اما پس سر همه‌شان، قیچی رد زخمش را جا گذاشته است.

کد خبر 849814 برچسب‌ها عکس - عکاس تبلیغات زنان

دیگر خبرها

  • حریم و روستاهای شرق تهران برای گذران اوقات فراغت محل مناسبی هستند |‌ همدردی با آبشار اشک ریز
  • چند باید علمی برای حمام رفتن
  • پشیمانی پدری که دختر ۲۱ ساله‌اش را سلاخی کرد
  • زندگی سالم طول عمر را پنج سال افزایش می‌دهد
  • زلف بر دیوار | بازار داغ گیس فروشی
  • جزئیات جدید و دردناک از دزدیده شدن دختر ۴ ساله کلاله‌ای ؛ قصد فروش یسنا را داشتند
  • افزایش طول عمر با سبک زندگی سالم
  • جزئیات جدید از دزدیده شدن یسنا؛ کارگر ۳۵ ساله قصد فروش یسنا را داشت
  • کارگر ۳۵ ساله قصد فروش یسنا را داشت
  • جزئیات جدید از دزدیده شدن دختر ۴ ساله کلاله‌ای؛ کارگر ۳۵ ساله قصد فروش یسنا را داشت